Seeking for the TRUTH




Thursday, October 16, 2003

٭

پانته آ جان . ممنونم از اینکه دعوتم را پذیرفتی ونوشتن نظراتت رو در اینجا شروع کردی . امیدوارم که بتونیم بحث دوستانه و منطقیی را در اینجا با هم داشته باشیم. اما در موردمطالبی که مطرح کردی:

1- برخلاف نظر تو که مدعی شدی خدایی که در اسلام مطرح شده با خدایان دیگر ادیان الهی متفاوت است کتب تاریخی و مذهبی چنین نظری رو نشان نمی دهند. و اکثریت محققان حتی آنهایی که منکر الهی بودن این ادیان اند معتقد اند که اسلام و یهودیت و مسیحیت هرچند که اسامی مختلفی را برای این خدا معرفی می کنند ولی ویژگی ها یی را که از این پروردگار معرفی می کنند بسیار مشابه است. شجاع الدین شفا در کتاب تولدی دیگر که تو هم به عنوان یکی از منابع خودت معرفی کرده ای گرچه مدعی تفاوت ماهیت آسمانی و زمینی خداوند در این ادیان می شود ولی نتوانسته از اعتراف به یکسان بودویژگی های خداوند در این 3 دین خودداری کند . عین جملات او در این زمینه این است :
"اصل زیربنایی هر سه آئین توحیدی این است که آفریننده و گرداننده کائنات خدای واحدی است که در تورات یهوه در انجیل پدر آسمانی و در قرآن الله نام دارد. در سه این کتابها آفرینش کائنات و خلقت آدم به دست این خداوند بصورتی مشابه روایت شده است . پیامبرانی که وی برای نوع بشر می فرستد پیامبرانی مشترک هستند و قوانین مذهبی که اعلام میدارد قوانینی غالبا مشابه اند"
. کتب مذهبی این ادیان الهی بلا استثنا یاد آور همین معنی است. قرآن الله را تنها پروردگار مطلق دنیا و همان خدایی می داند که به موسی و عیسی وحی فرستاد. در اناجیل چهارگانه مسیحیان خداوند همانی است که تورات را فرستاد و عیسی را نه برای تغییر دادن قوانین و دستورات تورات بلکه برای تکمیل آنها فرستاده . حتی در تورات که اولین مجموعه از این کتب الهی است آمدن مسیح و پیامبر دیگری از نسلی غیر از یهود( برادران یهودیان که به واسطه ابراهیم در واقع همان اعراب هستند) مژده داده شده.
در مورد اسامی مختلفی که به این خدای واحد نسبت داده می شود گرچه شاید ارتباط زیادی به بحث ما نداشته باشد ولی تعابیر زیادی وجود دارد. در دین یهود روشن شده که یهودیان دوران قدیم اسم خدا را بسیار محترم می داشتند و حتی از ترس بی احترامی به او نام خدا را در متون مذهبی تلفظ نمی کردند و این باعث شده که بعد از گذشت سالیان دراز نحوه تلفظ درست نام خداوند در کتب یهود معلوم نباشد. به دلیل اینکه در خط الرسم قدیم عبری حروف صدا داری برای تلفظ کلمات موجود نبود تلفظ فعلی این کلمه 4 حرفی ( یهوه یا جهوه یا ... ) دقیق نیست. در انجیل اسم خاص خداوند بندرت مورد استفاده قرار گرفته و.در آخرین جمله ای که از قول مسیح در بالای دار(صلیب) نقل شده این کلمه را می بینیم " ایلی ایلی لما سبقتنی" که کلمه "ایلی" در اینجا کلمه ای آسوری است ( زبانهای عبری و عربی و آسوری بسیار به هم نزدیک اند و در عهد مسیح در آن منطقه رواج داشته اند ) به معنی الهی ( عربی) خدای من ( فارسی) است. همونطوری که اسامی ترکبیی از اسم اله نظیر فضل اله و یداله و ماشا اله و ... در بین مسلمونها رواج داشته اسامی مشابه ای در بین یهودیان هم رواج داشته مثل اسرائیل - اسرافیل و سموئیل. بنابراین می بینیم که حتی در نوع استفاده از این کلمه در زبان هر قومی شباهت هایی هست.
در مورد اینکه اعراب الله را به عنوان یکی از خدایان خود از زمان ابراهیم می شناختند همانگونه که اشاره کردی شواهد زیادی هست اما اینکه بتی به این نام داشته باشند رو من تا به حال نشنیده بودم.. اینکه خدای محمد را با توجه به برداشت خودت از روایات و احادیث و نوشته های قرآن ناقص و حقیر می دانی چیزی نیست که من بتونم درباره اش با تو گفتگو کنم چون این یک برداشت شخصی است و تو کاملا آزادی که هرگونه که خواستی برداشت کنی هرچند که با نظرات دیگران متفاوت باشد. اما نکته ای را که می خوام به عنوان سوال بعدی ام بپرسم این است که:

چطور ممکنه افرادی مثل موسی و عیسی و محمد با وجود حدود 600- 700 سال فاصله زمانی بدنیا بیایند و حرف های یکسانی بزنند و ادعا های یکسانی بکنند و هر کدام هم به درستی و راستی دیگری گواهی بدهند بدون آنکه به منبع واحدی مرتبط باشند؟




........................................................................................

Wednesday, October 15, 2003

٭
دوست عزيز اول از همه بگم که از دعوتت متشکرم. البته من اين چند نکته رو قبلا در نظرخواهی خودت و خودم نوشته بودم و تازه الآن متوجه رسیدن دعوتنامه‌ات شدم. به هر حال، برای کسانی که مستقیما به اينجا ميان نوشته‌ام رو دوباره منتشر ميکنم که مجبور نباشند دنبالش بگردند:

سر اعتراف به وجود پروردگار بحث هست، چون اسلام يک تعريف خيلی خاص از خداوندی داره که اسمش رو الله ميذاره (بگذريم که الله يکی از بتهای قريش بود و مجسمه‌اش هم جزو همونهايی بود که در کعبه نگهداری ميشدند). ساده بيان کنم: اگه خدا اينه، من به وجودش اعتقادی ندارم! يعنی خدايی که محمد اون رو در قرآن و احديث به ما ميشناسونه آنچنان سرشار از نقص و اين‌دنيايی و حقيره که به عنوان يک انسان منطقی و خردگرا نميتونم وجود ماوراء‌الطبيعه‌اش رو اونطور که اسلام ميخواد و ميپسنده باور کنم.

اگر بحث سر وجود خداوندی که بشر و کائنات رو آفريده به عنوان يک مسئلهء فرادينيه بايد خيلی ساده بگم که نميدونم! برای من پای‌فشردن انسان با قدرت درک، پيشرفت علمی و توانايی ذهنی محدودش بر رد وجود خداوند همونقدر مسخره است که سعی در اثباتش. يکی از دوستان مثال خيلی قشنگی زده بود: انگار مشغول بازی کامپيوتری باشی، يعنی کامپيوتر دنيا باشه و تو هم خدا و اون يارويی هم که روی صفحهء مونيتور به دلخواه جوی استيک تو ورجه وورجه ميکنه انسان. بعد يهو انسانت برگرده و وسط بازی بيمقدمه بپرسه: ز کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود!

اصلا مهم نيست که اين افراد که من معرفی کرده‌ام حق دارند يا نه، من با اونها موافقم يا نه، اونها با همديگه همفکرند يا نه. خودم بارها نوشته‌هايی در رد اديان خونده‌ام و ته دلم به خودم گفته‌ام: يارو چرت ميگه! اونچه که من ميخوام فقط و فقط گذاشتن يک قدم به جلو، بروز تمايل به کنجکاوی و زير سوال بردن باورهاييه که به دلائل اجتماعی دربست و بدون تفکر عميق قبول شده‌اند. برای همين از شک به عنوان آغاز خرد نام بردم. تا در مورد چند چون ديدگاه فلسفی خودت شک نداشته باشی و احتمال اشتباه رو ندی نميتونی بگی که يه تصميم منطقی و از روی فکر و اراده گرفته‌ای. من از اين نوشته‌ها با عنوان جالب و خوندنی اسم برده‌ام، قصدم نبوده از اونها کتابهای آسمانی جديدی درست کنم که احتمال خطا و اشتباه در اونها نباشه. از طرف ديگه به قول خودت اين منابع اونقدر متنوع و مفصل هستند که نميتونم در اينجا برای هرکدوم از اونها نقد بنويسم و روشن کنم که تا چه حد با هرکدوم موافق يا مخالفم. واقعيت اينه که فايده‌ای هم به حال کسی نداره. شما ميتونی روی نکات مختلف انگشت بذاری و اظهار نظر کنی، شايد چيزکی هم به ذهن من در جوابت رسيد.




٭
دوست من پانته آ جان
سلام
در مورد نوشته ات موارد سوال زیاد هست که ترجیح می دهم یکی یکی بپرسم و برای این دفعه به دو سوال بسنده می کنم:
1- شما گفتی که دین اسلام را از ریشه مردود و منسوخ می دانی . از آنجایی که دین اسلام بر پایه دو اصل اساسی استوار است که عبارتند از
الف) اعتراف به وجود پروردگار
ب ) اعتراف به رسالت پیامبر اسلام
می شود بیان کنی که مردود بودن و منسوخ بودن دین اسلام با در رابطه با این اصول چگونه بیان می کنی؟

2- در انتهای مطلبی که آورده ای تعداد زیادی مرجع بیان کردی که توسط افراد مختلفی نوشته شده اند که چندتا از آنها با هم اختلاف عقیده هم دارند . می شود بیان کنی که تو با نظرات کدامیک موافقی و چقدر؟



٭
پانته آ در تاریخ Tuesday, October 14, 2003 در وبلاگ خودش می نویسد


قبلا هم در مورد اسلام و ديدگاه خودم نسبت به اين دين گفته‌ام. نظر منفی من در مورد اسلام سطحی و احساسی نيست، و ربطی هم به برداشت آخوندها از اسلام نداره. من اسلام رو از بن و ريشه مردود و منسوخ ميدونم و معتقدم که اسلام گلی بوده که آخوندها به سبزه نيز آراسته‌اش کرده‌اند! من شخصيت محمد که بنيانگذار اسلام بوده رو زير سوال ميبرم و قرآن رو جز مشتی لاطائلات نميدونم که حتی برای اعراب بدوی هم به منزلهء پسرفت بوده. اسلام برای من ريشهء همهء بدبختيها و شکستهای تاريخی ايرانه.

من اين رو يک فاجعه ميدونم که جوون ايرانی برای کشته شدن يک بيگانهء غاصب در هزار و چهارصد سال پيش گريه و زاری ميکنه که به خاطر کشمکشهای سياسی و جاه‌طلبيهای پوچ به جنگ حاکمان اون زمان رفته و سر خودش رو به باد داده، ولی نه از تاريخ خودش خبر داره و نه براش مهمه که در همين لحظه هزاران هموطنش در سياهچالهای رژيم به سر ميبرند و به فجيعترين وضع شکنجه ميشن. تازه گريه و زاريش که تموم شد چماق به دستش ميگيره و به خيابون ميره و عدهء بيشتری از هموطنانش رو راهی اين سياهچالها ميکنه. و وقتی که باتوم رو به مغز هم سن و سالهاش فرودمياره اسم همين عربهای متجاوز و خونخوار رو فرياد ميکنه و درست مثل همونها مست خون و جنونه.

برای تولد يک شخص مجهول و ناشناس شادی ميکنيم و به پستونک تاريخی امام زمان مک ميزنيم و منتظر هستيم که با شمشيرش برای ما صلح و آرامش و آزادی رو به ارمغان بياره، و فراموش ميکنيم که قبل از اون هم بارها برای ما همين چيزها رو به زور شمشير به ارمغان آورده‌اند و بيشتر از پيش به منجلاب تباهی و ويرانی فرو رفته‌ايم.

تمام وجودم سرشار از تأسف ميشه وقتی که ميبينم خواهران من از قوانين مسخرهء اسلامی دفاع ميکنند و اذعان دارند که زن ناقص‌العقله و به خاطر احساساتی بودن! توانايی قضاوت رو نداره، و فراموش ميکنند که در سراسر دنيا هزاران زن به منصب شريف قضاوت اشتغال داشته‌اند و دارند و کار خودشون رو به بهترين وجه و با کمال قدرت انجام ميدن، بدون اينکه کسی جرأت کنه که احکام اونها رو به دليل جنسيتشون زير سوال ببره. نکنه زنهای مسلمون احساساتی‌تر از زنهای غيرمسلمون هستند؟

اين نگاه من به اسلام، هرچند که در وهلهء اول به نظر ممکنه ناشی از حکومت آخوندی و تأثيرگرفته از برداشت حزب‌اللهيها از اسلام و قرآن بياد و با وجود اينکه احتمالا بيشتر به يک واکنش احساسی ميمونه تا يک تفکر و جهان‌بينی منسجم، در حقيقت از منطق و انديشه ريشه گرفته و تجربه‌های شخصی فقط پررنگتر و محکمترش کرده. براتون يه مثال ميزنم:

من از خمينی متنفر هستم. اين تنفر من يک احساسه و نميشه اون رو در محدودهء برهان و منطق گنجوند. ولی آخه چرا؟ آيا من هرگز با خمينی حضورا روبرو شده‌ام؟ نخير. آيا با من خصومت شخصی داشته؟ نخير. پس چرا چنين احساس انزجاری در برابرش دارم؟ چون جهل و قساوت و جاه‌طلبی خمينی در سرنوشت کشورم تأثير بزرگی گذاشته و ايران رو در يکی از سياهترين ادوار تاريخی در باتلاقی از بدبختی و ظلم و کشتار غرق کرده. اين مسئله البته روی زندگی خصوصی من در ده سالی که در دوران بعد از انقلاب در ايران گذرونده‌ام هم تأثير گذاشته و در نهايت من رو مجبور به ترک وطن و تحمل تمام مشکلات و فشارهای ناشی از اون کرده. تمام اينها باعث شده که من با خمينی و شريکان جرمش يک خرده‌حساب شخصی داشته باشم. نفرت من ممکنه که يک احساس خصوصی باشه، ولی دلايلش واقعيات تاريخی و غيرقابل انکار هستند و بيشتر هموطنان من هم در اين احساس با من سهيمند و به نوبهء خودشون شايد حتی زخمهايی عميقتر از من بر جسم و روانشون دارند. در نتيجه نميشه يکی از شما بياد و بگه که اين حرفهای تو غيرمنطقی و برگرفته از احساسات شخصيه و غيرقابل تکيه.

در مورد اسلام هم همين رو ميشه گفت. اگر انزجار شخص من از اين دين به خاطر تجربه‌های خودم باشه دليل نداره که بشه تباهی و ويرانی ناشی از اين مذهب رو انکار کرد و گفت که من به خاطر آخوندها از اسلام منزجر شده‌ام و اسلام واقعی و اسلام راستين چيز ديگه‌ايه! اين از زمرهء همون حرفهای بی سر و ته شريعتيه، مهمترين تئوريسين انقلاب اسلامی، که مثلا ميخواست نمونه‌ای از اسلام راستين رو معرفی کنه و در نهايت با چرب‌زبونی به ستايش فرهنگ عربزدگی و نفی روح ايرانی و هويت ملی ميپرداخت و از فک و فاميلهای محمد برای ما قهرمان ميساخت، يعنی همون خزعبلات آخوندها رو با رنگ و لعابی نو به جوونها قالب ميکرد. علت اين کوششها که کسانی مثل سروش هنوز هم مشغولشون هستند اينه که خوشبختانه حکومتهايی نظير جمهوری اسلامی و دولت طالبان تونسته‌اند که با وضوح کامل چهرهء واقعی اسلام رو به مردم نشون بدند و اونها رو با کارآيی بيشتری از هرگونه تبليغ عليه دين و مذهب از اسلام رويگردان و منزجر کنند. با زير سوال بردن ولايت فقيه، بيدادگاههای اسلامی و شرع و احکام قرآنی خواه ناخواه کل اسلام زير سوال ميره و تلاش اين دسته آدمها هم اينه که نذارن اين پستونک تمام و کمال از دهن مردم بيرون کشيده بشه و اونها کاملا از خواب غفلت بيدار بشن. مگه نه اينکه کديور رو ضمن حرفهای ديگه به خاطر گفتن اينکه اسلام واقعی همونيه که در افغانستان زمان طالبان اجرا ميشد توبيخ کردند و به زندان انداختند؟

من البته از شما نميخوام که فقط حرفهای من رو تأييد کنين و يا بدون واکنشی از کنار اين حرفها بگذرين. تقاضای من از شما اينه که از من به خاطر اظهار آزادانهء عقيده‌ام نرنجين و به دور از تعصب و با کنجکاوی و با فکری باز و ذهنی روشن به جستجوی ريشهء دين اسلام برين و باورهاتون رو بازرسی کنين و مورد سوال قرار بدين. يعنی اجازه بدين که امکان شک به حقانيت اونچه که تا به حال باور کرده‌ايد رخنه کنه. دکارت، فيلسوف و رياضيدان فرانسوی در قرن هفدهم ميلادی ميگه: Dubium sapientiae initium، يعنی شک آغاز خرد است. و مانزونی، شاعر ايتاليايی در قرن هيجدهم ميلادی ميگه: نيکوتر آنست که شک آشفته‌ات کند تا اينکه زمان درازی در گمراهی به سر بری.

حالا اگر ميخواين فرياد وااسلاما سر بدين ميتونين. اگه ميخواين در دفاع از اسلام يقه پاره کنين بکنين. گفتن اين حرف تکراری که من بايد به عقايد ديگران احترام بذارم فقط ضعف و ناتوانی در برخورد منطقی با گفته‌های مخالفان رو نشون ميده و حاکی از يک ديدگاه متعصبانه و خارج از عقل و منطق در تحمل گفته‌های انتقاديه. من آزادم که نظرم رو در مخالفت با افکار پوسيده و ضدفرهنگی اسلامی ابراز کنم و شما هم آزاديد که نخونيد و يا اگر خونديد در محدودهء عرف و منطق مخالفت کنيد و دلايل خودتون رو در جواب بازگو کنيد. اگه واقعا منصف هستين و ميخواين به دور از احساسات متعصبانه در مورد اين دين بحث کنين با کمال ميل به حرفهای شما جواب خواهم داد. برای اينکه گفته‌های ديگران رو که بهتر و شيواتر از من به روشنگری دربارهء کاستيها و ضررهای دين اسلام پرداخته‌اند تکرار نکنم در اينجا به شما چند صفحهء مفيد برای تحقيق بيشتر معرفی ميکنم:

در آرشيو سايت اسلام و قرآن مطالب بسيار جالبی در مورد شيوهء گردآوری قرآن خواهيد خوند و ميبينيد که چطور اين تنها معجزهء محمد سرشار از خطاهای فاحش به دست ما رسيده و برخلاف ادعاهای مسلمانان کاملا از متن اصلی دور شده.

صفحهء از اسطوره تا واقعيت سرشار از مقالات باارزش و جالب در مورد اسلامه، به عنوان مثال خوندن مقالهء اسلام چه ربطی به گسترش علم دارد؟! به قلم پارميس سعدی رو توصيه ميکنم.

يکی از پربارترين صفحه‌های اينترنتی برای نگاه انتقادی به اديان سايت ايرانيان خردگراست که به گفتهء خودشون هدف روشنگری، خودآموزی، پيوند بين خردگرايان، ايجاد بديلی در رابطه با دين‌خويی و تبليغات مذهبی رو دنبال ميکنند. از جمله مقالات مفيد اين صفحه ميتونم از الله را بايد ازديدگاه آفرينندگان او سنجيد! نام ببرم، به قلم آناهيد، و يا زن در نگاه محمد، نوشتهء نادره افشاری.

اکسير هم مجموعه‌ای از مقالات انتقادی در مورد اديان رو منتشر کرده که خوندنشون رو به شما پيشنهاد ميکنم. يکی از نوشته‌های جالب اون مقاله‌ايست با عنوان تضاد و خصومت اسلام با فرهنگ ايرانی (PDF)، نوشتهء آريا برزن زاگرسی.

سايت گلشن هم مقاله‌های خوبی دربارهء اسلامشناسی و ديد انتقادی به تاريخ اسلامی داره. مثلا: بحران فقه سنتی و محدوديتهای فقه پويا برای تحقق حقوق بشر در ايران (PDF).

يکی از مجموعه‌های پربار مقالات و نوشته‌ها دربارهء تضاد دين با خرد و انسانيت در صفحهء درفش کاويانی گردآوری شده. حتما بهش سری بزنيد. از جمله نوشتهء علی و سهم او از فرش بهارستان...

دکتر شجاع‌الدين شفا که فکر نکنم ديگه احتياج به معرفی داشته باشه. کتاب تولدی ديگر رو ميتونيد به رايگان در صفحهء ايشون پياده و مطالعه کنيد (PDF).

اگر به اين صفحه‌ها دسترسی نداريد برای من نامه بنويسيد تا يا بهتون راه دور زدن فيلترها رو بگم و يا براتون مطالب رو مستقيما بفرستم.

به اميد پيروزی خرد بر باور.


□ نوشته شده در ساعت 10:10 AM توسط پانته آ



........................................................................................

Home