Seeking for the TRUTH |
Monday, October 20, 2003
٭ کيميا جان، متأسفانه برداشتهايی از حرفهای من کردهای که من، هرچه نوشتهء خودم رو جستجو کردم، اثری از اونها پيدا نکردم! اولا که موضوع صحبت ما اسلام و قرآنه، نه مسيحيت و يهوديت. اين يه چيز طبيعيه که من نظرهام رو به دين اسلام و قرآن محدود کردهام و دربارهء تعريف اسلام از خدا گفتهام. ولی شما از حرف من به دلخواه خودت نتيجه ميگيری که "برخلاف نظر تو که مدعی شدی(!) خدايی که در اسلام مطرح شده با خدايان ديگر اديان الهی متفاوت است... (!)" من کجا حرفی از ديگر اديان الهی زدم؟ اين يا مغلطه به عمده و حرف در دهان من گذاشتن، که اون رو از شما بعيد ميدونم، و يا کژفهمی.
........................................................................................مسلما تعريف خدا در اسلام و يهوديت و مسيحيت با هم فرق ميکنه. با تکيه به همون نقل قول از کتاب تولدی ديگر اصل توحيد در اونها يکيه، ولی اين به معنی يکی بودن برداشت اونها از خدا نيست، همونطور که برداشت دين زرتشت هم از زمين تا آسمون با برداشت اين سه دين تفاوت داره. من بر تکيه بر آيات قرآنی و احاديث اسلامی و سوای تعريفی که اديان ديگه از خدا دارند معتقدم که اگر خدايی وجود داشته باشه نميتونه تا اين حد ظالم، تبعيضگرا، محتاج، و به طور کلی نمونهء کاملی از يک عرب خشن بدوی باشه که زدن و کشتن مايهء خشنودی و لذت اونه، به اونصورت که در قرآن و از زبان محمد و چهارده معصوم شيعيان معرفی ميشه. اين به معنی صحه گذاشتن من بر تعريف خدا در اديان ديگه نيست. و اما جواب سوالی که کردهای خيلی ساده است. مسيح خودش اصلا يهودی و يهودیزاده بود و بشارت خودش رو اصلاح دين يهود ميدونست. کتاب آسمانی مسيح نوشتهء خودش يا وحی نيست، بلکه توسط پيروانش از گفتههای اون گردآوری شده و در طول زمان حالت تقدس به خودش گرفته. در واقع ميشه گفت که مسيحيت يکی از فرقههای دين يهوده که استقلال پيدا کرده (هستند کسانی که بر مبنای لوحههای پيدا شده در کمران واقع در اسرائيل کنونی حدس بر جنگجو و تروريستی بودن اين فرقه دارند و آموزشهای کليسا دربارهء صلحجو بودن مسيح رو زير سوال ميبرند، ولی چون واتيکان اجازهء منتشر شدن محتوای اين الواح رو نميده حرفهاشون از حدس و گمان فراتر نرفته). حتی انجيل قرنهاست که اصطلاحا بر دو بخش تقسيم و به همين صورت منتشر ميشه: انجيل عهد قديم (که کتاب آسمانی يهوديهاست) و عهد جديد (نوشتههای حواريون عيسی) و در واقع اين دو برای مسيحيون يک کتاب رو تشکيل ميدن. اونها انجيل عهد قديم رو تمام و کمال قبول دارند و اختلاف نظرشون با يهوديان فقط در تفسير و اصلاحاتيه که عيسی آورده. محمد هم دين اسلام رو با ترکيبی از آموزشهای موسی، عيسی و زرتشت ساخته که کاملا در دنيای اون زمان شناخته شده بودند و نوآوريش فقط در برداشت و تصحيحش در بعضی معانی بوده. تأثير تورات بر قرآن از اديان ديگه ملموستره. شما جوری سوال ميکنی که انگار سه دين مختلف در سه نقطهء دور از هم در دنيا و بدون هيچگونه رابطهای خود به خود به وجود اومدهاند و سه پيامبر بدون اطلاع از حرف ديگری به يک نتيجه رسيدهاند و اين خودش يکجور معجزه است! در پايان بگم که روش بحث شما، که بر مبنای پرسش از من و رد کردن جوابهای منه (حتی به قيمت نوعی بهانهجويی و مو از ماست کشيدن و مته به خشخاش گذاشتن!) نه تنها برای من جالب نيست، بلکه به نظرم به نتيجهء منطقی و مفيدی نميرسه. صرف نظر از اينکه من هرگز ادعای پژوهشگر و مطلع بودن نداشتهام. با اينحال اين راه رو مدتی با شما خواهم رفت، هرچند که از پايانش تصور واضحی دارم. نوشته شده در ساعت 1:37 PM توسط پانتهآ
|